امام عصر
چشمت را ببند
با قلب بی آلایش ات
با زبان ساده ات
با تمام وجودت
از انتهای کوچه باغِ انتظارها
آرام زیرِ لب
بخوان نامش را
و
زمزمه کن
❤🙏اَللَّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّک الفَرَج…🙏❤
و
بِپیچانَش لایِ برگ هایِ سبزی از
🙏🍀آمین🍀🙏
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
چشمت را ببند
با قلب بی آلایش ات
با زبان ساده ات
با تمام وجودت
از انتهای کوچه باغِ انتظارها
آرام زیرِ لب
بخوان نامش را
و
زمزمه کن
❤🙏اَللَّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّک الفَرَج…🙏❤
و
بِپیچانَش لایِ برگ هایِ سبزی از
🙏🍀آمین🍀🙏
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#آیینه_خدا
* (سیره زهرایی)*
<<فاطمه و ساره، نمونه والای میهمانداری>>
شخصیت و کمال ساره در آن همه خدمت و پذیرایی از میهمانان همسرش حضرت ابراهیم علیه السلام بود، به طوری که او همواره برای خدمت به میهمانان سرپا بود و قرآن در وصف این بانوی نیکوکار و میهمان نواز می فرماید:
«وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ (1) وَامْرَأَتُهُ قائِمَةٌ…» (2) ؛
از میهمانان ابراهیم خبردارشان کن در حالی که همسرش (ساره) سرپا بود…
وی در پذیرایی از میهمانان همسرش آنچنان مهارت داشت که حتی وقتی میهمان ناخوانده ای وارد می شد، طولی نمی کشید که به بهترین وجه مورد پذیرایی قرار می گرفت:
«… فَمَا لَبِثَ اَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ». (3) ؛
… طولی نکشید که گوساله ای بریان حاضر آورد.
شاید بر اثر این صفت کمال یعنی میهمان نوازی بود که خداوند در سن پیری حضرت اسحاق و حضرت یعقوب را توسط میهمانان ابراهیم علیه السلام به وی بشارت داد:
«… فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ» (4)
فاطمه زهرا علیها السلام نیز نمونه قائمات در اسلام است که آنقدر برای تهیه نان و غذا جهت فرزندان و میهمانان زحمت می کشید و سرپا بود که بدنش دچار آسیب می گردید. (5)
با این تفاوت که ساره با وفور و فراوانی اموال حضرت ابراهیم علیه السلام به پذیرایی از میهمانان می پرداخت و فاطمه زهرا علیها السلام در عین تنگدستی و با ایثار از میهمانان شوهرش پذیرایی می کرد.
به عنوان نمونه قرآن کریم در شرح ایثار خاندان نبوت در سوره مبارکه حشر می فرماید: «و یؤثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصة»
هر چند به چیزی نیازمند باشند باز مهاجران را به خویش در آن چیز مقدم می دارند و جانشان به کلی از بخل و حسد و حرص دنیا پاک است.
شرح ماجرا: در حدیث آمده است که مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و از گرسنگی شکایت کرد، رسول خدا صلی الله علیه وآله شخصی را به حجره های همسران خود فرستاد تا چیزی برای مرد فقیر بیابند، اما همگی آنها گفتند: «ماعندنا الا الماء»؛ نزد ما چیزی جز آب نیست. سپس پیامبر صلی الله علیه وآله رو به اصحاب کرد و فرمود: چه کسی امشب این مرد فقیر را مهمان می کند؟ علی علیه السلام فرمود: «أنا له یا رسول الله»؛ من پذیرائیش می کنم ای رسول خدا!، پس به طرف خانه حرکت کرد و جریان را به اطلاع حضرت فاطمه علیها السلام رساند، حضرت فاطمه گفت: «ما عندنا الا قوت الصبیة و لکنا نؤثر به ضیفنا»؛ نزد ما غذایی، جز به اندازه دختر بچه ای نیست ولکن ما مهمان را بر خود مقدم می داریم. آن شب علی علیه السلام به فاطمه علیها السلام فرمود: شما بچه ها را خواب کن، من از مهمان پذیرایی می کنم. چراغها را خاموش کرد و خود به همراه مهمان سر سفره نشست، اما خود از غذا چیزی نخورد تا اینکه مهمان سیر شد، صبح همان شب آیه نهم از سوره حشر در شأن ایشان، (علی و فاطمه علیهماالسلام) نازل شد. علی علیه السلام صبح خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله شرفیاب شد. (بی آنکه سخنی بگوید) پیامبر صلی الله علیه و آله تبسم کرد و آیه فوق را تلاوت فرمود و ایثار آنها را ستود (6)
(1) حجر، 51.
(2) هود، 71.
(3) هود، 69.
(4) هود، 71.
(5) مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 289؛ جامع ترمذی، ص 3409؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 125؛ ذخائر العقبی طبرسی، ص 51.
(6) امالی طوسی، ص 190؛ وسائل الشیعة، ج 6، ص 323.
برگرفته شده از http://sedighe.ir
#آیینه_خدا
* (سیره زهرایی)*
<<سازگاری به هنگام دشواری>>
یک وقت زندگی به قدری بر علی علیه السلام سخت شد که فاطمه علیها السلام خدمت پدر بزرگوارش مشرف شد، درب خانه را کوفت. پیغمبر به ام ایمن فرمود: گویا دخترم زهرا باشد. در را باز کن، ببین کیست. وقتی که در را باز کرد فاطمه داخل شد. سلام داد و خدمت پدر نشست. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: فاطمه جان! تو هیچ گاه این موقع به منزل ما نمی آمدی اکنون چه شده است؟ عرض کرد: یا رسول اللَّه! غذای ملائکه چیست؟ فرمود: حمد خدا. عرض کرد: پدر جان پس غذای ما چیست؟ فرمود: به خدا سوگند اینک مدت یک ماه است که در خانه آل محمد آتش روشن نشده است. نور دیده ام بیا تا پنج کلمه ای که جبرئیل به من تعلیم داده به تو یاد دهم.
بگو: «یا ربّ الاولین و الاخرین یا ذا القوّة المتین و یا راحم المساکین و یا ارحم الراحمین».
حضرت زهرا دعا را یاد گرفت و به خانه برگشت.
حضرت علی پرسید: کجا بودی؟ جواب داد: برای طلب دنیا رفتم ولی برای آخرت دستور گرفتم. فرمود: امروز بهترین روزت بود. (1)
روزی پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله از فاطمه عیادت کرد و احوالش را پرسید. عرض کرد: پدر جان! مریض هستم و بدتر از آن، چیزی نداریم بخوریم.
فرمود: آیا برایت کافی نیست که بزرگ زنان جهان باشی. (2)
امام صادق علیه السلام می فرماید: یک روز فاطمه علیها السلام خدمت رسول خدا عرض کرد: علی علیه السلام هر چه دارد در بین فقرا تقسیم می کند.
فرمود: فاطمه جان! مبادا برادر و پسر عمویم را ناراحت کنی. زیرا غضب علی علیه السلام غضب من و غضب من غضب خداست. (3) .
«اسماء بنت عمیس» می گوید: روزی رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله به منزل فاطمه تشریف برد، دید حسن وحسین علیهما السلام منزل نیستند. احوالشان را پرسید. عرض کرد: امروز در خانه ما چیزی برای خوردن وجود نداشت. علی علیه السلام وقتی خواست بیرون برود فرمود: حسن و حسین علیهما السلام را با خودم بیرون ببرم مبادا گریه کنند و از تو مطالبه غذا نمایند. آنان را برداشت و رفت نزد فلان شخص یهودی.
رسول خدا در جستجوی علی بیرون رفت. او را در نخلستان یهودی یافت که مشغول آب کشی بود. حسن و حسین علیهما السلام را مشغول بازی دید مقداری خرما نیز در نزدشان بود. به علی علیه السلام فرمود: قبل از این که هوا گرم شود حسن و حسین علیهما السلام را به خانه برنمی گردانی؟
عرض کرد: یا رسول اللَّه! وقتی از خانه خارج شدم غذایی در خانه نداشتیم. صبر کنید تا قدری خرما برای فاطمه تهیه کنم. من با این یهودی قرار گذاشته ام در مقابل هر دلو آب یک دانه خرما بگیرم.
وقتی قدری خرما تهیه شد آنها را در دامن ریخت و حسن و حسین علیهما السلام را برداشت و به منزل برگشت.
عمران بن حصین می گوید: یک روز در خدمت رسول خدا بودم که فاطمه علیها السلام وارد شد. وقتی چشم آن حضرت به صورت دخترش افتاد که از شدت گرسنگی زرد شده است، و آثاری از خون در آن دیده نمی شود او را نزد خویش خواند و دست مبارکش را بر سینه آن جناب گذاشت و گفت: ای خدایی که گرسنه ها را سیر می کنی و درماندگان را بالا می بری، فاطمه دختر محمد صلّی اللَّه علیه و آله را گرسنه مدار.
عمران می گوید: به برکت دعای پیغمبر زردی صورت زهرا بر طرف شد و آثار خون در صورتش هویدا گشت.(4)
(1) بحار الانوار، ج 43، ص 152.
(2) درر السمطین، ص 179.
(3) کشف الغمة، ج 2، ص 99.
(4) درر السمطین، ص 191.
برگرفته شده از http://sedighe.ir
#آیینه_خدا
* (سیره زهرایی)*
<<ساده زیستی>>
روزی پیامبر به خانه دخت ارجمندش آمد و او را نگریست که بر زمین نشسته و با دستی فرزندش را در آغوش فشرده و به او شیر شرافت و پارسایی و معنویت می دهد و با دست دیگر با آسیای دستی، دانه ها را آرد و خانه و امور آن را تدبیر می کند.
برترین پدر دنیا بر این ساده زیستی و احساس مسئولیت والا ترین دختر گیتی در برابر خانه و خانواده، آفرین گفت و اشک شوق از جام دیدگان باراند و فرمود: دخت ارجمندم! به یاد بهشت پرطراوت و زیبا و نعمت های وصف ناپذیر آن، اینک تلخی ها و سختی های زندگی زودگذر را بچش!
«تعجلی مرارة الدنیا بحلاوة الاخرة.» (10)
آن بانوی فرزانه در پاسخ گفت: پدر جان! خدای را در برابر نعمت های بی کرانش ستایش می کنم و در هر حال سپاس او را می گزارم.
(10) بحارالانوار، ج 43، ص 86.
برگرفته شده از http://sedighe.ir